قالب وبلاگ

وقتی امام حسین (ع) دید جوانان و دوستدارانش کشته شدند، از دل و جان قصد جدال با کوفیان نمود و ندا داد: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خدا پرستی بین شما وجود دارد تا درباره ی ظلمی که بر ما رفته است از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به فریادرسی ما به خدا دل بسته باشد؟ آیا یاوری هست که در یاری نمودن ما به خدا امیدوار باشد؟»

در این هنگام صدای زنان حرم به گریه بلند شد. حضرت جلوی خیمه آمد و به زینب (س) فرمود: طفل کوچک مرا بیاور تا با او وداع کنم. پس آن کودک را به روی دست گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل اسدی تیری پرتاب کرد و به گلوی آن کودک خورد و او را ذبح کرد. حضرت به زینب (س) فرمود: او را بگیر. سپس دو دست خود را به زیر گلوی او گرفت تا از خون پر شد و آن را به آسمان پاشید و فرمود: همه ی این مصائب بر من آسان است زیرا خداوند می بیند.
امام باقر (ع) می فرماید: قطره ای از آن خون که به آسمان پاشید، به زمین برنگشت.
این ماجرا به گونه ی دیگری نیز روایت شده که به عقل بیشتر نزدیک است. آن روایت چنین است که زینب (س) خواهر امام حسین (ع) کودک را بیرون آورد و گفت: برادرم، این کودک توست که سه روز است آب نخورده! پس جرعه ای آب برایش بخواه.
امام او را روی دست گرفت و فرمود: ای مردم! شما پیروان و خانواده ام را کشتید، و فقط این طفل شیرخوار باقی مانده است که به خاطر تشنگی له له می زند! پس جرعه ای از آب به او بنوشانید.
حضرت در حال سخن گفتن با آنها بود که مردی از لشکر کفر تیری انداخت و کودک را ذبح کرد. (لهوف، سید بن طاووس)

آرام باش ای پسر شیرخواره ام
من هم برای تشنگی ات فکر چاره ام
نبضم تکان نمی خورد از تاب خوردنت
مبهوت این تکان زدن گاهواره ام
این ابر ها که راه به خورشید بسته اند
رحمی نمی کنند به تو ای ستاره ام
از دستم آیه های فدیناه می چکد
تعبیر سرخ آمده بر استخاره ام
باید فدا شوی که بدانند اهل عشق
باب الحوائج است گل شیرخواره ام
باید فدا شوی که بدانند کیستم
در امتحان عشق الهی چه کاره ام
تو محسی ربابی و تیرت سه شعبه است
من هم علی کرب و بلایی دوباره ام
محکم گرفته ام پر قنداقه ات به دست
یعنی دخیل این گلوی پاره پاره ام
شش ماهه ی رباب مسیح حسین شد
کامل ترین ضریح، ضریح حسین شد
(محمد ناصری)


[ یکشنبه 89/9/21 ] [ 4:2 عصر ] [ حسین ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

حسین
عاشق حسین... و اگر آقا قابل بدونن، ذاکر حسین. آنچه اینجا می خونید حرف دله، و آنچه می نویسید، راهگشای آینده. لطفا از نظراتتون محرومم نکنید...
آرشیو مطالب
آمار بازدید
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 25
کل بازدید : 60685
بک لینک