سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

... و چون به کربلا رسید، فرمود: نام این زمین چیست ؟
عرضه داشتند که این زمین کربلا است .
فرمود: خداوندا! به تو پناه مى برم از کرب و بلا.
پس از آن فرمود: این کرب و بلا است .
(انْزِلُوا، هاهُنا مَحَطُّ رِحالِنا وَمَسْفَکُ دِمائِنا)؛ پیاده شوید که اینجاست محل افتادن بارهاى ما و مکان ریخته شدن خونهاى ما؛ اینجاست آرامگاه ما. جدّم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مرا از این واقعه آگاه ساخته ...

یاران امام حسین علیه السّلام پس از شنیدن این سخنان همگى از مرکبهاى خود فرود آمدند و حُرّ با اصحابش نیز در کنارى منزل گرفتند و جناب سیّد مظلومان - عَلَیْهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ - بر روى زمین بنشست که شمشیر خود را اصلاح و آماده نماید و این اشعار را زمزمه فرمود:

یا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلیلِ       کَمْ لَکَ بِالاِشْراقِ وَالاَصیلِ

مِنْ طالِبٍ وَصاحِبٍ قَتیلِ           وَالدَّهْرُ لا یَقْنَعُ بِالْبَدیلِ

وَکُلُّ حَیٍّ سالِکُ سَبیلِ     ما اءَقْرَبَ الْوَعْدَ إِلَى الرَّحیلِ

«اى روزگار! اُف باد مر تو را، چه بد دوستى هستى چه بسیار که تو در صبحگاهان و شامگاهان که طالبان و مصاحبان خویش را به قتل رسانیدى و روزگار در بلاهایى که بر شخص نازل مى شود به بدلى قانع و راضى نیست و هر زنده سبیل مرگ را رهسپار است چه بسیار وعده کوچ نمودن از این دار فنا نزدیک شده و بجز این نیست که نهایت امر هر کسى به سوى خداوند جلیل است .»
راوى گفته که علیا مکرّمه زینب خاتون دختر فاطمه زهرا علیهاالسّلام ، این کلمات را از برادر خود شنید، عرضه داشت : این سخنان از آنِ کسى است که یقین به کشته شدن خویش دارد.
امام حسین علیه السّلام فرمود: بلى چنین است! اى خواهر، من هم در قتل خود بر یقینم .
آن مخدره فریاد و اثَکْلاهُ بر آورد که حسین علیه السّلام دل از زندگانى برگرفته و خبر مرگ خویشتن را به من مى دهد.
راوى گوید: زنان حرم یک مرتبه همگى به گریه و الم افتادند و لطمه به صورت زدند و گریبانها پاره نمودند و جناب اُمّ کلثوم فریاد برآورد (وا مُحَمَّداهُ، وا عَلیّاهُ، واحَسَناهُ) که ما بعد از تو اى اباعبداللّه به خوارى اندر خاک مذلّت برگیریم. و این گونه سخنان مى گفتند.
راوى گوید: امام حسین علیه السّلام خواهر خویش را دلدارى مى داد و مى فرمود:
اى خواهر! به آداب خدایى آراسته باش و پیراسته، بردبارى را شعار خویش ‍ ساز؛ به درستى که ساکنان ملکوت اعلى، فانى مى گردند و اهل زمین همه مى میرند و جمیع خلق و همه مخلوقات جهان هستى در معرض هلاک خواهند بود.
سپس فرمود: اى خواهرم اُمّ کلثوم ، و تو زینب و هم تو اى فاطمه و تو اى رباب! نظر نمایید که چون من کشته شوم، زنهار که گریبان پاره نکنید و صورت بر مرگ من مخراشید و سخن بیهوده نگوئید.
و در روایت دیگر به این طریق وارد شده که علیا مکرمه زینب خاتون با سایر زنان و دختران در گوشه اى نشسته بودند و چون آن مخدره مضمون این ابیات را از برادر خود شنید بى اختیار بیرون آمد در حالتى که مقنعه بر سر نداشت لباس خود را بر روى زمین مى کشید تا آنکه بر بالاى سر امام علیه السّلام بایستاد و فریاد برآورد (واثَکْلاهُ لَیْتَ ...)؛ یعنى اى کاش مرگ من مى رسید و زندگانى من تمام مى شد! امروز است که احساس مى کنم مادرم فاطمه زهرا و پدرم على مرتضى و برادرم حسن مجتبى علیه السّلام از دنیا رفتند؛ اى جانشین رفتگان و پناه باقى ماندگان! چون امام حسین علیه السّلام خواهر خود را به این حال مشاهده فرمود: نظرى به جانب آن مخدّره نمود و فرمود: اى خواهر عزیز! مراقب باش شیطان ، حلم و بردبارى تو را نبرد. آن مکرّمه عرضه داشت: جانم به فدایت ، آیا کشته خواهى شد؟ پس آن امام مظلوم با همه غم و اندوه، دم از اندوه در کشید و چشمان مبارک او پر از اشک گردید و این مثل را فرمود: (لَوْ تُرِکَ الْقَطا لَنامَ)؛ یعنى اگر (مرغ قطا) را به حال خویش مى گذاردند البته به خواب مى رفت. زینب خاتون وقتى این کلام از امام علیه السّلام شنید به گریه در آمد و فریاد برآورد که یا وَیْلَتاهُ! برادر، همانا خود را به چنگ خصم چیره مقهور یافتى و روز خویش را تیره؛ همانا از زندگانى خویش مأیوس شده اى. اینک این سخن بیشتر دل مرا مى خراشد و نمک بر زخم افزون مى پاشد. سپس دست در آورده گریبان شق نمود تا بى هوش بر روى در افتاد.
پس امام علیه السّلام برخاست که خواهر را به هوش آورد و آب بر صورت او پاشید تا به حال افاقه برگردید و با کمال جهد و کوشش خواهر را تسلّى مى داد و او را موعظه فرمود و پند داد و مصیبت شهادت پدر بزرگوار و وفات جد عالى مقدار را به یاد او آورد تا تسلى یابد.
از جمله امورى که مى توان سبب بوده باشد از براى آنکه حضرت سیدالشهداء علیه السّلام و سرور اتقیاء امام مظلوم علیه السّلام حرم مطهّر و عترت اطهر خود را با خود به کربلاى پر بلا آورده باشد یکى آن است که اگر آن جناب اهل بیت را در حجاز یا در غیر حجاز از سایر بلاد باز مى گذاشت و خود متوجه عراق پرنفاق مى گردید، یزید پلید گماشتگان خود را مقرّر مى نمود که استیصالشان نمایند و صدمات بى نهایات و سوء رفتار و کردار با عترت سیّد اَبرار، به جاى آورند و سراپرده حرم محترم و اهل بیت سیّد اُمَم را مأخوذ مى داشت و به این واسطه فوز جهاد و درک سعادت شهادت از براى آن امام عباد غیر میسور و آن حضرت را رسیدن به این مقام عالیه غیر مقدور بود. (لهوف، سید بن طاووس، مترجم :محمّدطاهر دزفولى)

مسافران بهشت بلا، بلا اینجاست
به کوی یار رسیدیم، کربلا اینجاست
اگر زکعبه برون آمدید خوش باشید
که کعبه ی دل لاهوتی شما اینجاست
مسیر کعبه و کرببلا به سعی گذشت
خوش آمدید عزیزان من صفا اینجاست
ز خون خویش بپوشید حله ی احرام
که مرگ، کعبه ی وصل است و حج ما اینجاست
برون شدید گر از خانه ی خدا چه زیان
رها کنید غم خانه را، خدا اینجاست
تن لطیف شما قطعه قطعه روی زمین
سر بریده ی من نوک نیزه ها اینجاست
علم به خاک و بدن غرق خون و مشک تهی
ز تن دو دست علمدار من جدا اینجاست
به حلق خشک علی اصغرم نگاه کنید
نوشته با خط خون «حاجیان، منا اینجاست»
سرم به نوک سنان یایه بان اهل زمین
تنم به زیر سم اسب توتیا، اینجاست
بگیر آبرو از خاک این زمین «میثم»
که خاک پاک شهیدان نینوا اینجاست


[ سه شنبه 89/9/16 ] [ 6:19 عصر ] [ حسین ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

حسین
عاشق حسین... و اگر آقا قابل بدونن، ذاکر حسین. آنچه اینجا می خونید حرف دله، و آنچه می نویسید، راهگشای آینده. لطفا از نظراتتون محرومم نکنید...
آرشیو مطالب
آمار بازدید
بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 25
کل بازدید : 60696
بک لینک